کونگفو مسیری برای آبادانی روان
یکی از بلاهای خانمان سوزی که امروز جوامع بشری را گرفتار کرده، افسردگیست؛ افسردگی هرزه گیاهیست که بر خاکِ خالی از زندگی، ریشه میدواند، و هر چه از روح لطیف دورتر شویم بر تنومندی ساقه هایش افزون کرده ایم، و آنگاه است که به چشیدن طعم تلخ میوه هایش محکوم خواهیم بود؛ میوه چنین هرزه گیاهی جز ناپاکی و دروغ و اعتیاد نیست.
به راستی آنچه انسان را معنا می بخشد چیزی به جز روح لطیف اوست؟!
روحی که از نَفَس خداوندیست و مایه شادی است.
روحی که غایت پاکیست و هر چه ازآن دور شویم از وجود انسانی دور خواهیم شد.
و آنگاه که از او دور شویم جز فراهم نمودن جسمی فربه برای غنای خاک کاری از پیش نبرده ایم.
اگر بر احوال خود به چشم دل بنگریم احوال یار گمشده بر ما هویدا خواهد شد.
به قول خواجه شیراز: دیو چو بیرون رود فرشته درآید…
پرورش جسم بدون در نظر گرفتن ابعاد روحانی و ارزش های انسانی امریست که امروزه بسیار رایج شده است و اگر به مفهوم این سخن حکیمانه مولانا بنگریم خود حدیث مفصل می خوانیم از این مجمل:
تا در طلب گوهرکانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکته رمز اگر بدانی، دانی
هرچیز که در جستن آنی، آنی
تعلیمات کنگ فو جسم را در کنار روح می سازد و حاصل آن تنها جسمی ورزیده نیست. و آن زمان که این هردو پرورش یابد و طعم خوش شاد زیستن و لمس نعمت زندگی بر آدمی هویدا شود جایی برای ریشه های مسموم افسردگی باقی نخواهد ماند. آن زمان است که دیگر لذتی جذاب تر از درک شادی روح و توانمندی جسم برای انسان متصور نیست.
آری آری، زندگی زیباست،
زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست،
گر بیافروزیش،
رقص شعله اش در هر کران پیداست،
ور نه،
خاموش است و خاموشی گناه ماست…
- ۹۵/۰۵/۱۸